سیزدهمین جوایز A+ Architizer طیفی از دسته بندی های متمرکز بر پایداری را ارائه می دهد که به طراحانی که در حال ساختن صنعت سبزتر و آینده ای بهتر هستند، احترام می گذارد. شروع کنید تا برای کار خود به رسمیت شناخته شوید!
وقتی مردم اصطلاح «مسکن اجتماعی» را میشنوند، اغلب به ساختمانهای بلند در حال تخریب، جنایت و بیتوجهی فکر میکنند – مکانهایی که بیشتر در درامهای جنایی ظاهر میشوند (به پروژههای «سیم» فکر کنید) تا شهری. برنامه ریزی داستان های موفقیت متأسفانه، این کلیشه ها از ناکجاآباد بیرون نیامده اند. طی دههها، پروژههای ضعیف، برنامهریزی ناقص و کمبود بودجه مزمن، بسیاری از این پیشرفتها را به داستانهای احتیاطی تبدیل کردهاند.
خوشبختانه امروزه مسکن اجتماعی آن چیزی نیست که قبلا بود (به رغم کلیشه ها). در سرتاسر جهان، معماران و برنامه ریزان در حال تجسم مجدد هستند که مسکن اجتماعی چه چیزی می تواند و باید باشد، و فضاهایی را ایجاد می کند که پایدار، فراگیر و عمیقاً متمرکز بر جامعه باشد. با این حال، سایههای شکستهای گذشته هنوز بزرگ است و به تعصب و مقاومت دامن میزند.
چرا بسیاری از این پروژهها شکست خوردند و چرا آن شکستها هنوز تصورات را شکل میدهند؟ درک اینکه مسکن اجتماعی در کجا دچار تزلزل شده است – و چگونه امروزه در حال تغییر و تحول است – کلیدی برای کارکرد آن برای آینده است. با در نظر گرفتن این موضوع، بیایید نگاهی دقیق تر به گذشته، حال و آینده این طبقه بندی منحصر به فرد بیندازیم.
تاریخچه (نسبتا) مختصر مسکن اجتماعی
اگر به طور مبهم با این طبقه بندی آشنا هستید، مسکن اجتماعی، که به طور کلی تعریف شده است، به مسکن یارانه ای یا تحت کنترل دولت اشاره دارد که برای اطمینان از مقرون به صرفه بودن برای ساکنان کم درآمد و متوسط طراحی شده است. برخلاف مسکن با نرخ بازار، یک نیاز اجتماعی را برآورده میکند، اغلب از طریق اجارههای تعیینشده یا مدلهای با درآمد مختلط که فراگیری را ترویج میکنند.
مسکن اجتماعی از سر ناچاری متولد شد. در اواخر قرن نوزدهم، صنعتی شدن سریع در اروپا موجی از مردم را وارد شهرها کرد، به انبار مسکن موجود فشار آورد و زاغههای شلوغ را ایجاد کرد. دولت ها که از بحران های بهداشت عمومی و ناآرامی های فزاینده نگران شده بودند، شروع به آزمایش راه حل های مسکن کردند که مقرون به صرفه بودن و بهداشت را در اولویت قرار می داد. این موج اولیه از پروژههای مسکن با هدف ارائه یک سطح اولیه از کرامت به کارگران و خانوادههایشان – خانههای کوچک و کاربردی با دسترسی به نور، هوا، و آب تمیز، انجام شد.
در اواسط قرن بیستم، مسکن اجتماعی به چیزی بسیار جاه طلبانه تبدیل شد. پس از جنگ جهانی دوم، تخریب گسترده مراکز شهری، دولتها را در سراسر اروپا و آمریکای شمالی به بازسازی سریع واداشت. معماران و شهرسازان آرمانهای مدرنیستی را پذیرفتند و ساختمانهای بلند را به عنوان پاسخهای اتوپیایی مؤثر برای کمبود مسکن تصور کردند. دیدگاه لوکوربوزیه از “ماشین زندگی” و ایده های مشابه عمیقاً بر گونه شناسی تأثیر گذاشت و ساختارهای متراکم و یکنواخت را نسبت به مناظر سنتی خیابان ها ترجیح داد.
مقیاس بی سابقه بود. تنها در بریتانیا، بیش از یک میلیون خانه در دهه پس از جنگ ساخته شد. در ایالات متحده، برنامه های مسکن فدرال گسترش یافت و به پروژه های بزرگی مانند Pruitt-Ego در سنت لوئیس رسید که در دهه 1950 به عنوان نمادی از خوش بینی و پیشرفت افتتاح شد.
با این حال، با وجود بلندی اهداف، ترک ها تقریباً بلافاصله ظاهر شدند. اگرچه این پروژهها برای رفع کمبود مسکن طراحی شدهاند، اما اغلب پیچیدگیهای اجتماعی و اقتصادی جوامعی را که هدفشان خدمت رسانی بود، در نظر نمیگیرد. بسیاری از این تحولات اولیه منزوی، انگ شده و نگهداری آنها دشوار است.
درک این تاریخ راه را برای کاوش در شکست ها و موفقیت های مسکن اجتماعی در دوران مدرن هموار می کند. چیزی که به عنوان یک ایده نجیب شروع شد در نهایت در بسیاری از جاها مترادف با افول شد، اما این تمام داستان نبود – و داستان امروز نیست.
چرا مسکن اجتماعی شکست می خورد و نقش معماری در آن
خوش بینی که به پروژه های مسکن اجتماعی اولیه دامن زد، به زودی با واقعیت های پیچیده برخورد کرد. یکی از معروفترین نمونهها – داستان هشداردهندهای که در دانشکدههای معماری تدریس میشود – Pruitt Igoe در سنت لوئیس است. این پروژه که در سال 1954 تکمیل شد، شامل 33 ساختمان بلند است که توسط Minoru Yamasaki طراحی شده است که بعداً مرکز تجارت جهانی را طراحی کرد. Pruitt-Igoe در ابتدا به عنوان یک پیروزی مدرنیسم تلقی می شد: زیبا، کارآمد و آماده ارائه مسکن مقرون به صرفه برای ساکنان کم درآمد. اما کمتر از 20 سال بعد تخریب شد.
خب، چه اشتباهی رخ داد؟ از نظر اقتصادی، این پروژه به دلیل کمبود بودجه سیستماتیک، سیاستهای جداسازی و زوال اقتصادی شهر محکوم به شکست بود. همانطور که مشاغل صنعتی سنت لوئیس را ترک کردند، پایه مالیاتی کاهش یافت و بودجه کمی برای تعمیر و نگهداری باقی ماند. ساختمان ها خراب شدند، نرخ خانه های خالی به شدت افزایش یافت و جنایت بیداد کرد.
با این حال، معماری نقش مهمی در تقویت این مسائل داشته است. این طرح، کارایی و تراکم را بر نیازهای انسان ترجیح داد و بلوک های بلند و یکنواختی را ایجاد کرد که غیرشخصی و غیرانسانی به نظر می رسند. بزرگی پرویت-ایگو، ایجاد حس مالکیت یا اجتماع را برای ساکنان دشوار میکرد. راهروها و پله های مشترک – که به عنوان فضاهای تعاملی تعیین شده اند – طولانی، کم نور و فاقد نظارت طبیعی بودند و باعث می شد احساس ناامنی و عدم استقبال کنند. همراه با انزوای پروژه از محلههای اطراف، ساکنان نه تنها از نظر اجتماعی، بلکه از نظر فیزیکی، از مشاغل، امکانات رفاهی و سیستمهای پشتیبانی نیز جدا ماندند.
این یک داستان مجزا نیست. مسیرهای مشابهی در دیگر تحولات سطح بالا آشکار شده است. کابرینی گرین در شیکاگو، یکی دیگر از نمونه های بدنام، مسیر مشابهی را با خوش بینی اولیه، بی توجهی اقتصادی و در نهایت تخریب دنبال کرد. در لندن، باغ رابین هود – طراحی شده توسط معماران معروف آلیسون و پیتر اسمیتسون – تلاش کرد تا جامعه ای با «خیابان هایی در آسمان» ایجاد کند.
بار دیگر، دید ضعیف و نگهداری ناکافی، این مناطق اجتماعی را به مناطق مورد غفلت و کم استفاده تبدیل کرده است. وحشیگری خام بتن ساختمانها، علیرغم اهمیت معماری آنها، نیاز به تعمیر و نگهداری بالایی داشت که به ندرت انجام می شد، و این امر تخریب آنها را تسریع می کرد.
در میان معماران و برنامه ریزان شهری، این پروژه ها اکنون به عنوان مطالعات موردی در نظر گرفته می شوند که وقتی طراحی ایده آل های انتزاعی را بر واقعیت های زندگی ساکنان اولویت می دهد، چه اتفاقی می افتد. درس واضح است: معماری خنثی نیست. وقتی نتواند بر نیازهای مردم تمرکز کند، خطر ایجاد محیط هایی را به دنبال دارد که چالش های اجتماعی و اقتصادی را تشدید می کند.
امروز در مسکن اجتماعی چه باید کرد؟
امروزه، پروژه های مسکن اجتماعی موفق بسیار متفاوت از پیشینیان خود هستند. آنها محله های انسان محور را در طراحی گنجانده اند و با در نظر گرفتن پایداری ساخته شده اند. در بسیاری از موارد، آنها از توسعه قیمت های بازار قابل تشخیص نیستند، که مطمئناً به عنوان شاهدی بر پیچیدگی طبقه بندی عمل می کند.
طراحی در مقیاس انسانی
یکی از بزرگترین تغییرات در طراحی مسکن اجتماعی، تمرکز بر مقیاس انسانی است. سازه های بزرگ و با ابهت گذشته اغلب غیرشخصی به نظر می رسیدند و ساکنان خود را از خود بیگانه می کردند. طراحی در مقیاس انسانی با ایجاد فضاهایی که احساس دوستانه، قابل زندگی و مرتبط با جامعه می کند، با این امر مقابله می کند.
پروژه مسکن اجتماعی 71 واحدی در لاکورنو، پاریس، این رویکرد را نشان می دهد. این پروژه، تودهای یکپارچه را به حجمهای کوچکتر و مجزا تقسیم میکند و به ساکنان امکان دسترسی به نور، هوا و فضاهای مشترک مانند حیاطها و باغهای اجتماعی را میدهد. این انتخاب های طراحی متفکرانه حس هویت و ارتباط را افزایش می دهد و در عین حال تعامل بین همسایگان را افزایش می دهد.
مدل های درآمد مختلط
اهمیت مدلهای با درآمد مختلط در توانایی آنها برای کاهش انگ و ایجاد جوامع فراگیرتر نهفته است. پروژههای مسکن که واحدهای یارانهای و با نرخ بازار را ترکیب میکنند، توزیع عادلانهتری از منابع و فرصتها را فراهم میکنند. این رویکرد همچنین به جلوگیری از تفکیک و انزوا که قبلاً مسکن اجتماعی را تعریف می کرد، کمک می کند.
پارک لایف در ملبورن نمونه بارز این مدل در عمل است. با پنج واحد از 37 واحد آن که به عنوان مسکن اجتماعی تعیین شده است، این پروژه طیفی از سطوح درآمد را در یک محیط متمرکز بر جامعه ادغام می کند. روم گاردن های مشترک، یک آمفی تئاتر و دیگر فضاهای مشترک، همه ساکنان را تشویق به تعامل می کنند و حس تعلق را ایجاد می کنند که به نفع همه شرکت کنندگان است.
پایداری و طراحی غیرفعال
پایداری در مسکن اجتماعی نه تنها به دلایل زیست محیطی بلکه برای زندگی طولانی مدت و مقرون به صرفه بودن ضروری است. استراتژیهای طراحی غیرفعال – مانند بهبود نور طبیعی، تهویه و راندمان حرارتی – مصرف انرژی و هزینههای نگهداری را کاهش میدهد و تضمین میکند که این ساختمانها در طول زمان قابل دوام هستند.
پروژه مسکن اجتماعی اینکاها در مایورکا مظهر این اصل است. استراتژیهای غیرفعال آن، از جمله تهویه متقابل، پانلهای خورشیدی و اینرسی حرارتی، منجر به مصرف انرژی خالص تقریباً صفر میشود. از طریق استفاده از منابع محلی و مواد کم تأثیر، توسعه از نظر زیست محیطی مسئول و مقرون به صرفه است و استاندارد جدیدی برای مسکن اجتماعی دائمی و پایدار ایجاد می کند.
ادغام با زندگی شهری
ادغام با زندگی شهری تضمین می کند که مسکن اجتماعی از شهر اطراف جدا نیست. پروژه های خوب طراحی شده ساکنان را به حمل و نقل عمومی، امکانات رفاهی و فضاهای سبز متصل می کند و حس مشارکت و فرصت را تقویت می کند. در Aubervilliers، فرانسه، یک پروژه مسکن اجتماعی 26 واحدی این ادغام را به نمایش می گذارد. این پروژه که در نزدیکی یک پارک و مناطق تجاری واقع شده است، ساکنان را از طریق پارکهای عمومی، مسیرهای پیادهروی مدبرانه طراحیشده و فضاهای سبز قابل دسترس به جامعه گستردهتر متصل میکند. طراحی مدرن و حساس آن به میراث محلی احترام می گذارد و در عین حال پلی بین گذشته و آینده ایجاد می کند.
چارچوب بندی مجدد مسکن اجتماعی: آینده طبقه بندی
شاید مهم ترین تغییر، نگاه ما به مسکن اجتماعی باشد. هنگامی که این پروژه ها به خوبی انجام می شوند، به عنوان “مقرون به صرفه” یا “یارانه ای” تبلیغ نمی شوند – آنها فقط مسکن با کیفیت هستند. این تغییر در طراحی و سیاست، خطوط بین تحولات اجتماعی و قیمت بازار را محو کرده است، کلیشهها را به چالش میکشد و محیطهایی را ایجاد میکند که واقعاً از ساکنان آنها حمایت میکند.
با پذیرش این اصول جدید، معماران و برنامه ریزان ثابت می کنند که مسکن اجتماعی می تواند به اندازه هر شکل دیگری از مسکن بدیع و مطلوب باشد. از ملبورن تا پاریس، بهترین نمونهها به ما یادآوری میکنند که طراحی و سیاست مدبرانه میتواند حتی انگترین برچسبها را به شالودهی جوامع مرفه و عادل تبدیل کند.
سیزدهمین جوایز A+ Architizer طیفی از دسته بندی های متمرکز بر پایداری را ارائه می دهد که به طراحانی که در حال ساختن صنعت سبزتر و آینده ای بهتر هستند، احترام می گذارد. شروع کنید تا برای کار خود به رسمیت شناخته شوید!
منبع: https://architizer.com/blog/inspiration/stories/is-social-housing-designed-to-fail-and-how-we-can-make-it-work/
تحریریه سایبان کولر